تعریف بازاریابی یا مارکتینگ چیست؟
شاید بازاریابی در ظاهر تعریف سادهای داشته باشد و بسیاری از کسانی که در این حوزه کار نمیکنند، به راحتی بتوانند آن را تعریف کنند. اما کسانی که در حوزه بازاریابی یا مارکتینگ کار میکنند، به خوبی میدانند که این فرایند بسیار پیچیده است و فاکتورهای مختلفی در آن دخیل است. برای همین، بر خلاف آن چه شاید تصور شود، تعریف بازاریابی یا مارکتینگ از سوی کسانی که در این حیطه فعالیت میکنند، آنقدرها هم ساده نیست.
واقعیت این است که تعریف آن با بسیاری از مفاهیم هم پوشانی دارد و همین مسئله این کار را دشوار کرده. ضمن این که تفاوت آن باید با چیزهای دیگر مثل تبلیغات یا advertising نیز مشخص شود. در این مقالهی آموزشی سعی میکنیم تا با تعریفهای متفاوت بازاریابی آشنا شویم و سعی کنیم از بین آنها به یک تعریف جامع دست پیدا کنیم. همچنین به بررسی انواع آن و دیگر مسائلی که با مارکتینگ گره خوردهاند نیز خواهیم پرداخت؛ برای آشنایی کامل با دیجیتال مارکتینگ و طراحی وب شما می توانید در دوره طراحی سایت و دیجیتال مارکتینگ شرکت کنید.
تعاریف بازاریابی
همان گونه که در ابتدای نوشتار نیز بحث کردیم، بازاریابی مفهومی بسیار گسترده است و تعریف کردن آن کمی دشوار به نظر میرسد. انجمن بازاریابی آمریکا (The American Marketing Association) بازاریابی را این گونه تعریف میکند: «بازاریابی روندی است که شامل قیمتگذاری، ترویج و توزیعِ ایدهها، محصولات و خدماتی است که سعی دارند تا مسائل یا مشکلات جمعی یا فردی را حل کنند.»
کاندیف و استیل (Cundiff & Still) در کتاب مبانی بازاریابی، آن را این گونه تعریف کردهاند: «بازاریابی واژهای است که فعالیتهای مربوط به ایجاد احساس نیاز (مشکل) و همچنین حل آن مشکل از سوی کمپانیها و کسب و کارها را توصیف میکند.»
فیلیپ کاتلر (Philip Kotler)، بازاریاب مشهور که کتابهای زیادی در این زمینه نوشته است، بازاریابی را این گونه تعریف کرده است: «بازاریابی یک روند اجتماعی و مدیریتی است که طی آن افراد یا گروهی از افراد از طریق خلاقیت و مبادله کالا و ایجاد ارزش برای یکدیگر، آن چه که نیاز دارند را به دست میآورند.»
وبسایت معروف هاب اسپات که در زمینه دیجیتال مارکتینگ و بازاریابی محتوا فعالیت دارد، بازاریابی را این گونه تعریف کرده است: «بازاریابی اشاره به فعالیتهایی دارد که یک کمپانی برای جلب توجه مشتریان نسبت به محصولاتش انجام میدهد. در مارکتینگ سعی میشود تا از طرق مختلف، پیامها به دست مخاطب برسد.»
اهداف بازاریابی
هدف اصلی مارکتینگ این است که مخاطبان به محصول یا خدمات یک کمپانی یا کسب و کار علاقهمند شوند. برای این که این اتفاق به شکل صحیح و درستی بیفتد، باید تحقیقات و تحلیلهای گستردهای روی بازار و مشتریان و همچنین علایق مشتریان صورت بگیرد. در واقع مارکتینگ شامل تمام این موارد و به علاوه توسعه محصول، روشهای توزیع، فروش و تبلیغ نیز میشود. تا این جا شاید به خوبی درک کرده باشید که چرا روی پیچیده و گسترده بودن مفهوم بازاریابی یا مارکتینگ تأکید داشتیم.
تاریخچه بازاریابی
در هر جایی از تاریخ که انسانها محصولی برای فروش داشتهاند، بازاریابی نیز وجود داشته است. بنابراین نمیتوان به صورت دقیق تاریخ پیدایش مارکتینگ را مشخص کرد. با این حال، اثر گذاری روشها و شیوههای مختلف مارکتینگ بر اثر پیشرفتهایی که در طول تاریخ در فناوری و تکنولوژی رخ داده، متفاوت بوده است. پیشرفتهای تکنولوژی در طول تاریخ اغلب باعث شده تا اثرگذاری روشهای مارکتینگ بیشتر شود. از طرف دیگر البته سرعت پیشرفت فناوری نیز زیاد بوده و یکی از مشکلات اساسی بازاریابان و در واقع یکی از مهمترین چالشهایی که با آن روبهرو هستند، همین انطباق با سرعت پیشرفن فناوری است.
تقریباً در تمامی تاریخ، آن چه که با آن به عنوان مارکتینگ روبهرو بودهایم، «بازاریابی برونگرا» بوده. بازاریابی درونگرا در واقع در قرن حاضر و با پیشرفت تکنولوژی و اینترنت به وجود آمد. در بازاریابی برونگرا، تبلیغکننده به صورت مستقیم با مخاطب و مشتری (گاهی بر خلاف میلش) صحبت میکند و محصول یا خدمات مورد نظرش را برای او تبلیغ میکند. تبلیغات تلویزیونی، پخش بروشور و پوستر از این نوع مارکتینگ هستند. اما در بازاریابی درونگرا، تبلیغکننده یا بازاریاب به صورت مستقیم به پیش مشتری نمیرود. بلکه از روشهای مختلفی استفاده میکند تا مشتری را به پیش خود بیاورد. دیجیتال مارکتینگ و زیر مجموعههای آن نظیر بازاریابی محتوا، نوعی مارکتینگ درونگرا (inbound marketing) محسوب میشوند. پس نتیجهگیری کلی این که تا زمان به وجود آمدن اینترنت، تقریباً تمامی فعالیتها در این زمینه مربوط به مارکتینگِ برونگرا یا outbound marketing بوده است.
اختراع صنعت چاپ را میتوان یک نقطه عطف و یک نقطه شروع خاص برای صنعت بازاریابی در طول تاریخ به شمار آورد. بین سالهای ۱۴۵۰ تا ۱۹۰۰ میلادی، سالهایی هستند که مارکتینگ تنها بر صنعت چاپ متکی است. در سال ۱۴۵۰ میلادی، گوتنبرگ ماشین چاپ را اختراع کرد. این اختراع چاپ انبوه را ممکن ساخت و در تاریخچه مارکتینگ، به عنوان نقطه عطفی محسوب میشود. از این جا به بعد بود که تبلیغات چاپی پای خود را به عرصه باز کردند. در دهه ۱۷۳۰ میلادی، مجلات به عنوان یک رسانهی جدید به دنیا معرفی شدند. در سال ۱۷۴۱، اولین مجله آمریکایی در فیلادلفیا منتشر شد. یک قرن بعد، تبلیغات پوستری آنقدر محبوب شده بودند که قانونگذاران لندن مجبور شدند تا چسباندن پوسترهای تبلیغاتی به دیوارهای ملکهای شخصی را ممنوع کنند. در سال ۱۸۶۷، از نخستین بیلبوردهای تبلیغاتی اجارهای رونمایی شد. از اینجا به بعد بود که بازاریابان از فضای کنار بزرگراهها، خیابانها و حتی بالای ساختمانهای بلند برای نصب بیلبوردهای تبلیغاتی خود استفاده کردند.
بین سالهای۱۹۲۰ تا ۱۹۴۹، سالهایی بود که نسل جدیدی از رسانههای جدید برای تبلیغات به دنیا معرفی شد. در سال ۱۹۲۲ تبلیغات در رادیو به صورت رسمی آغاز شد. در سال ۱۹۳۳، بیش از نیمی (بیش از ۵۵ درصد) از ساکنین ایالات متحده آمریکا، در خانه خود دارای رادیو بودند. این در حالی است که در سال ۱۹۲۱، این رقم تقریباً نزدیک به صفر بود. در سال ۱۹۴۱، اولین تبلیغ ضبط شده در تلویزیون پخش شد. این تبلیغ تلویزیونی در مورد ساعت بود و تخمین زده میشود که بیش از ۴۰۰۰ دستگاه تلویزیون، این تبلیغ را برای بینندگان خود پخش کردهاند. در سال ۱۹۴۶، میزان خانههایی که در ایالات متحده آمریکا دارای تلفن بودند، از مرز ۵۰ درصد گذشت.
در بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۲، رشد خیرهکننده مارکتینگ ادامه پیدا میکند. گسترش رسانهها و همهگیر شدن ابزارهای ارتباط جمعی در این دوره، به معنی افزایش فرصتها برای مارکتینگ بود. در سال ۱۹۵۴، درآمد تلویزیونها از طریق تبلیغات، از فروش تبلیغات در رادیو و مجلات پیشی گرفت. در سال ۱۹۵۳، تبلیغاتی تلویزیونی تنها ۵ درصد از کل هزینههای تبلیغات در همه رسانهها بود. این رقم در سال ۱۹۵۴ به ۱۵ درصد رسید. همزمان درآمد رادیو از تبلیغات ۹ درصد کاهش یافت، در حالی که سال قبلش نیز با کاهش ۲ درصدی مواجه شده بود. در سال ۱۹۷۰، تله مارکتینگ یا بازاریابی تلفنی به عنوان یک تاکتیک جدید از سوی بازاریابان رونمایی شد. در سال ۱۹۷۲، رسانههای چاپی و مطبوعات، فشار ناشی از پیشرفت دیگر رسانههای تبلیغی را حس کردند. کمپانی تایم مجبور شد تا انتشار مجلهی معروف لایف را بعد از ۳۶ سال متوقف کند. آنها اعلام کردند. آنها افزایش رقابت با تلویزیون و همچنین افزایش نرخ پستی را دلیل این کارشان اعلام کردند.
در بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۴، عصر جدیدی به نام عصر دیجیتال آغاز شد. در این دوره فناوریها و تکنولوژیهای جدید، دورنمای مارکتینگ را به صورت تغییر دادند و باعث شدند تا فرمتها و راههای جدیدی برای تبلیغات به وجود بیاید. در سوم آوریل ۱۹۷۳، دکتر مارتین کوپر (Dr. Martin Cooper)، که یکی از محققین شرکت موتورولا (Motorola) اولین تماس تلفنی از طریق یک موبایل را انجام داد. در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴، کامپیوترهای شخصی به بازار ارائه شدند. شرکت IBM اولین کامپیوتر شخصی دنیا را به بازار عرضه کرد. در سال ۱۹۸۴، اپل مکینتاش را به بازار عرضه کرد و تبلیغ تلویزیونی آن به کارگردانی ریدلی اسکات (کارگردان مشهور هالیوودی) در بین نیمه فینال فوتبال آمریکایی پخش شد. ساخت این تبلیغ ۹۰۰ هزار دلار خرج داشت. بودجهای که با آن در آن زمان میشد یک فیلم بلند سینمایی ساخت. تخمین زده میشود که این تبلیغ در حدود ۴۶٫۴ درصد خانههای آمریکا پخش شده است.
با ظهور کامپیوترهای شخصی، با رشد چشمگیر دیگری نیز در تبلیغات چاپی مواجه شدیم. چرا که کامپیوترهای شخصی، طراحی پوسترها و بروشورهای تبلیغاتی را تسهیل کردند. در سال ۱۹۸۵، درآمد روزنامهها از طریق تبلیغات، ۲۵ میلیارد دلار بود.
در دهه ۱۹۹۰ نسل دوم تلفنهای همراه (۲G) معرفی شد. همزمان استفاده از تلفنهای همراه گسترش یافت و راه را برای استفاده تبلیغاتی از پیامک یا SMS که در سال ۱۹۹۲ معرفی شد، هموار کرد.
در بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ تلویزیون جای مطبوعات را به عنوان بزرگترین پلتفرم برای تبلیغات گرفت. درآمد تبلیغات تلویزیونی در این دوره از ۲٫۴ میلیارد دلار به رقم ۸٫۳ میلیارد دلار رسید.
در آوریل ۱۹۹۴، کمپانی حقوقی فینیکس، تبلیغات خدمات خودش را در چندین گروه ایمیلی منتشر کرد. این اتفاق احتمالاً اولین ارسال ایمیل اتوماتیک و همچنین اولین ارسال انبوه ایمیل اسپم در طول تاریخ است. همین اتفاق باعث شد تا استفاده از عبارت اسپم معمول شود.
سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۲، سال پیشرفت خیره کننده کمپانیهای فناوری، اینترنت، کامپیوترها و گوشیهای همراه بود. ویژگی مهم این دوره این بود که تکنولوژیهای جدید معرفی شده به سرعت در دسترس طیف گستردهای از مردم قرار میگرفت. بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ نخستین موتورهای جستوجو کار خود را آغاز کردند. کاربران از طریق سرچ میتوانستند اطلاعات مربوط به محصولات و خدمات مورد نظرشان را بیابند. تعداد کاربران اینترنت و موتورهای جستوجو از ۱۶ میلیون نفر در سال ۱۹۹۵ به ۷۰ میلیون نفر در سال ۱۹۹۷ رسید. در همین دوره بود که مفهوم سئو یا بهینهسازی موتورهای جستوجو معرفی شد. این عبارت اولین بار توسط جان آدتس (John Audettes)، مدیر بازاریابی یکی از کمپانیهای چند رسانهای مورد استفاده قرار گرفت.
در سال ۱۹۹۸، گوگل و msn پا به دنیای موتورهای جستوجو گذاشتند و گوگل الگوریتم رتبهبندیاش را معرفی کرد که دنیای جستوجو را تکان داد. در همین سال سرویسهای ارائه دهنده خدمات وبلاگ نویسی مثل blogger.com نیز کار خود را آغاز کردند.
در همین دوران بود که عصر بازاریابی درونگرا آغاز شد. شبکههای اجتماعی مثل لینکدین، مای اسپیس و فیسبوک تأسیس شدند. تاکتیکهای مربوط به بازاریابی برونگرا نیز رو به افول رفتند و مردم دیگر به چیزهایی مثل تلهمارکتینگ روی خوش نشان نمیدادند. امروزه ۲۰۰ میلیون آمریکایی خط خود را در فهرست «Do not Call List» قرار دادهاند، به این معنا که تماس تبلیغاتی با آنها ممنوع است و هیچ بازاریابی حق ندارد به آنها تلفن کند. همزمان فروش فروشگاههای اینترنتی نیز با افزایش مواجه شد. آمازون سال به سال رکوردهای فروش خود را جا به جا میکرد.
در سال ۲۰۰۷ با معرفی نسل سوم خطوط تلفن همراه، امکان تماشای ویدئو و گوش دادن به موسیقی بر روی تلفنهای همراه نیز فراهم شد. همچنین در همین سال بود که اولین گوشی هوشمند اپل به نام آیفون معرفی شد و به بازار آمد. رشد شبکههای اجتماعی نیز ادامه یافت. پلتفرمهای جدیدی مانند نتفلیکس تأسیس شدند و رشدهای خیره کننده در شرکتهای فناوری و استارتاپها ادامه یافت.
به صورت کلی این روند به گونهای بود که امروزه دیگر کمتر کسی به سراغ بازاریابی برونگرا میرود. بازاریابی درونگرا هم هزینهی کمتری دارد و هم این که نتیجهی بهتری میدهد.
بازاریاب کیست؟
به صورت خلاصه و با توجه به تعریف بازاریابی، میتوان گفت که بازاریاب شخصی است که فعالیتهای مربوط به مارکتینگ را انجام میدهند یا آنها را مدیریت میکند. بازاریاب یا مارکتر این مسئولیت را دارد که با استفاده از راههای ارتباطی مختلف، محصولات یا خدمات کمپانی را به مخاطبان و مشتریان معرفی کند.
این که بازاریاب چقدر کارش را خوب انجام میدهد یا این که چقدر در کارش موفق است، به تجربه، تخصص و آشناییاش با تکنیکهای مختلف بازاریابی بستگی دارد. یک بازاریاب خوب تحقیقات گستردهای را در مورد بازار و همچنین نیاز مشتریان انجام میدهد و با شناخت کاملی که از راههای ارتباطی و ابزارهای مختلف دارد، سعی میکند تا مخاطب را راضی کند که محصول یا خدمت مورد نظر، به درد او میخورد و برای او مفید واقع خواهد شد. همچنین در صورتی که فعالیتهایش با موفقیت همراه نشد، سعی میکند تا تحلیل کاملی از تلاشها و کارهایی که انجام داده داشته باشد و دلیل یا دلایل احتمالی عدم موفقیت را پیدا کند تا با حل آنها بتواند در آینده موفقیت کسب کند. یک بازاریاب شاید بیشتر از آن که یک فرد متخصص و دانشمند باشد، یک هنرمند محسوب شود. بسیاری از کارشناسان و متخصصین این حوزه، معتقدند که بازاریابی یک هنر است و برای موفقیت در آن، باید استعدادهای مختلفتان را پرورش دهید.
تفاوت بازاریابی و تبلیغات
برای بسیاری از افراد تفاوتی میان بازاریابی و تبلیغات وجود ندارد و این دو عبارت را یکی میپندارند. اما واقعیت این است که این دو یکی نیستند و یکی دانستن آنها اشتباه است. البته شاید شباهتهای موجود است که باعث میشود تا چنین تلقی اشتباهی به وجود آید. در هر دو موضوع، هدف یکی است: میخواهیم مصرف کنندگان را از وجود محصولات و خدمات خاص آگاه کنیم و آنها را به خرید تشویق نماییم.
تفاوت اصلی میان مارکتینگ و تبلیغات این است که تبلیغات زیرمجموعهای از مارکتینگ است. همان طور که پیش از این نیز اشاره کردیم، مارکتینگ راههای مختلفی دارد و یکی از آنها، تبلیغات است. یک استراتژی موفق برای مارکتینگ، معمولاً شامل تبلیغات نیز میشود.
انواع بازاریابی
بازاریابی انواع بسیار گستردهای دارد. اگر بخواهیم تک تک آنها را نامگذاری و تعریف کنیم، شاید به دهها و حتی صدها مورد برسیم. اما تعریف همهی این موارد لازم نیست. در این بخش تنها به مواردی از انواع مارکتینگ میپردازیم که معمولتر هستند و یا این که تشخیص دادهایم دانستن و آشنایی با این موارد برای شما میتواند جالبتر باشد.
بازاریابی صنعتی
بازاریابی صنعتی زمانی رخ میدهد که یک کمپانی یا کسب و کار سعی میکند محصولات یا خدمات خودش را به یک کمپانی یا کسب و کار دیگر بفروشد. مارکتینگ صنعتی در واقع نوعی بازاریابی B2B یا Business to Business محسوب میشود. معمولاً اغلب محصولاتی که در این نوع مارکتینگ ارائه میشود، مواد خام یا مواد اولیهای هستند که توسط کمپانیها و کسب و کارهای دیگر مورد استفاده قرار میگیرد.
با توجه به این که این نوع تجارت به صورت B2B انجام میشود، فرد بازاریاب باید اطلاعات بسیار بالایی در زمینه محصول و مشتقات آن داشته باشد. چرا که مشتریان هدف در این نوع تجارت، افراد متخصصی هستند.
بازاریابی ویروسی
بازاریابی ویروسی به معنای نوعی از مارکتینگ است که در آن یک محتوای تبلیغاتی به سرعت در شبکههای اجتماعی پخش و دست به دست میشود. هدف وایرال مارکتینگ یا بازاریابی ویروسی، بالا بردن آگاهی مخاطبان از برند با سرعت بالاست.
معمولاً کمپینهای وایرال مارکتینگ عمر زیادی ندارند و زود به پایان میرسند، اما اثرگذاریشان بسیار بالاست. یکی از نمونههای معروف بازاریابی ویروسی، انتشار آهنگ Gangnam Style در سال ۲۰۱۲ میلادی بود. در ابتدا به نظر میرسد که این آهنگ و موزیک ویدئوی آن به صورت اتفاقی وایرال شدند. اما واقعیت این است که وایرال شدن این ویدئو و رفتن آن به صدر ویدئوهای دیده شده در اینترنت، مدیون تلاشهای کمپانی YG کره جنوبی بود که کمپینهای وایرالی بسیار خوبی را مدیریت کرد و این ویدئو را جهانی کرد.
بازاریابی سبز
بازاریابی سبز نوعی از مارکتینگ است که در آن از روشهای سازگار با محیط زیست برای تبلیغ و ترویج یک برند یا محصول استفاده میشود.
امروزه اگر یک محصول سبز باشد یا به عبارت دیگر سازگاری کامل با محیط زیست داشته باشد، یک کارت برنده در اختیار بازاریابانش قرار داده. اما بازاریابی سبز صرفاً به معنای تبلیغ محصولاتی نیست که با محیط زیست سر و کار دارند. بلکه در کمپینهای مارکتینگ سبز سعی میشود تا جایگاه و موضوع کمپانی در قبال محیط زیست نیز مشخص شود.
بازاریابی سنتی
بازاریابی در واقع همان روشهای بازاریابی است که در همه طول تاریخ و به خصوص بعد از اختراع دستگاه چاپ وجود داشته است. به عبارت دیگر، بازاریابی سنتی همان بازاریابی برونگراست.
در بخش تاریخچه مارکتینگ اشاره کردیم بعد از اختراع دستگاه چاپ، بازاریابان برای تبلیغ محصولات خود از پوسترها و بروشورهای چاپی استفاده میکردند. این روند تا به امروز نیز ادامه داشته و ما تبلیغات زیادی را از طریق پوسترها، بیلبوردها و بروشورها میبینیم. هر چند این نوع تبلیغات تا حد زیادی جایگاه خود را از دست دادهاند، اما همچنان ادامه دارند.
بازاریابی دیجیتال یا دیجیتال مارکتینگ
بازاریابی دیجیتال یا دیجیتال مارکتینگ به معنای استفاده از تکنولوژی دیجیتال مثل وبسایتها، موبایلهای هوشمند، تبلت و اینترنت برای بازاریابی و تبلیغات است.
شهروندان عادی به صورت روزانه برخورد بسیار زیادی با دیجیتال مارکتینگ دارند و گاهی نیز شاید متوجه آن نشوند. تبلیغاتی که در شبکههای اجتماعی میبینیم، صفحاتی که متعلق به برندها هستند و سعی میکنند تا با تولید محتوا مخاطبان بیشتری جذب کنند و حتی گاهی ویدئوهایی که از طریق پیام رسانهای برای همدیگر فوروارد میکنیم، همگی از زیر مجموعههای دیجیتال مارکتینگ محسوب میشوند.
خود دیجیتال مارکتینگ نیز انواع بسیار مختلفی دارد. بازاریابی محتوا، ایمیلی و سئو از زیر مجموعه های دیجیتال مارکتینگ محسوب میشوند.
بازاریابی تلفنی به معنای روندی است که در آن فرد بازاریاب به صورت مستقیم با مردم تماس میگیرد و سعی میکند تا محصولش را به آنها بفروشد. امروزه مردم دیگر علاقهای به دریافت این گونه تماسها ندارند و برقراری این گونه تماسها نیز با موفقیت بالایی همراه نیست.
با این حال در دورهای از تاریخ، خصوصاً در دهه ۷۰ میلادی، بازاریابی تلفنی بسیار نتیجه بخش و بسیار معمول بود. اما امروزه از آن نوع مارکتینگهایی است که رو به افول رفته و شاید تا سالهای آینده نیز به طور کامل منسوخ شود.
بازاریابی موتورهای جستجو
در این نوع بازاریابی سعی میشود تا با استفاده از تکنیکهای مختلف مثل سئو یا PPC، از طرف موتورهای جستوجو به سمت وبسایت ترافیک روانه شود و تلاش شود تا این ترافیک به مشتری راغب تبدیل شوند. مارکتینگ موتورهای جستوجو به دو نوع پولی و غیر پولی تقسیم میشود. نوع پولی همان PPC یا تبلیغات بر اساس کلیک است که با پرداخت پول به ازای هر کلیک به موتورهای جستوجو انجام میشود. زمانی که در گوگل جستوجو میکنید، معمولاً با یک یا دو لینک در بالای صفحه مواجه میشود که تگ Ad در کنارشان قرار دارد. اینها همان وبسایتهایی هستند که به صورت پولی در گوگل تبلیغ کردهاند و به ازای هر کلیکی که روی لینکشان میشود، باید گوگل پول پرداخت کنند.
در نوع غیر پولی، تلاش میشود تا با استفاده از تکنیکهای سئو، وبسایت در صفحه نتایج گوگل بالا بیاید. مهمترین ویژگی بازاریابی موتورهای جستوجو همین است که اگر از روش سئو استفاده کنید، حتی یک ریال هم هزینهای برای شما نخواهد داشت. اما جواب دادن این نوع روش ممکن است مدتی (ماهها یا سالها) طول بکشد. برای همین ممکن است عدهای برای نتیجه سریع گرفتن، روش پولی را ترجیح دهند.